کد مطلب:304388 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:304

آفرینش آغازین
اِبْتَدَعَ الْاَشیاءَ لا مِنْ شَی ءٍ كانَ قَبْلَها وَ اَنْشَأها بِلا احْتِذاءِ امْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها. همو كه همه چیز را آفرید، نه از چیزی كه پیش از آن باشد و نه [بر پایه] الگو و نمونه ای كه از آن پیروی كند.

اِبداع و اِبتداع: در مفردات آمده است: اَلْاِبداعْ، اِنشاءُ صَنْعَةٍ بِلا اِحتِذاءٍ وَ اقْتِداءٍ وَ اِذَا اسْتُعمِلَ فیِ اللَّهِ تعالی فَهُوَ اِیجادُ الشَّی ءِ بِغَیْرِ آلَةٍ وَ لا مادَّةٍ وَ لا زَمانٍ وَ لا مَكانٍ؛ ابداع، پدید آوردن چیزی و پرداختن كاری است، بدون نمونه و الگوی پیشین، و هرگاه در مورد خدای تعالی منظور شود، عبارت است از پدید آوردن چیزی، بدون ابزار و مادّه و بی دخالت زمان و مكان. بدیع: وصف ذاتی است، به معنای «مُبدِع»، یعنی آفریننده بی نمونه و مثال و بی سابقه مادّه و مدّت است [1] و به معنای «مُبْدَعْ»، آفرینش بی مانند؛ چنان كه خلق و تقدیر و تصویر و انشا، نوعی پدید آوردن با مانند و سابقه و از چیز دیگر است. اِبْداع، مصدر باب افعال از مادّه «بَدَعَ»، و به معنی آفرینش آغازین یا مطلق، یا چیزی را بدون نمونه و الگوی پیشین پدید آوردن است. در قرآن كریم، این مادّه دوبار در شكل «بدیع» به معنی مُبدِع یا خالق و یك بار در شكل «اِبتدعوا» و به معنی از خود ساختن، به كار رفته است: «بَدیعُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ...». [2] «وَ رَهْبانِیَّةً اِبْتَدَعُوها...». [3] در دو مورد نخست واژه بدیع، به معنی خالق است و كلمه خلق، در صیغه های گوناگون، بیش از همه در كتاب مجید، برای رساندن مفهوم آفرینش، پدید آوردن و هستی بخشیدن، آمده است؛ چنانكه «فَطَرَ» نیز در مواردی به همین معنا به كار رفته است: فاطِرِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ... [4] البته در كلام باری، میان آفرینش آغازین و استمرار هستی و باز گرداندن به هستی، فرق نهاده می شود: اِنِّهُ یَبْدَؤُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ... [5] به روایت سدیر صیرفی، از امام محمد باقر(ع) نقل شده است كه در توضیح و تبیین معنای «بَدیعُ السَمواتِ و الْاَرض» فرمود: اِنَّ اللَّهَ - عَزَّوَجَلَّ - اِبتَدَعَ الاَشیاءَ كُلَّها بِعِلْمِهِ عَلی غَیرِ مِثالٍ كانَ قَبْلَهُ فَابْتدَعَ السَّمواتِ وَ اَلاَرَضینَ وَ لَمْ یَكُنْ قَبْلَهُنَّ سَمواتٌ وَ لا اَرَضوُنَ اَما تَسْمَعُ لِقَولِهِ: «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماء»؛ [6] خدای عزیز و متعال، بر اساس آگاهی خویش، همه چیز را بدون نمونه و الگوی پیشین، پدید آورد؛ بدین معنا كه آسمانها و زمینها، از پسِ آنكه نبودند، پدید آمدند. سپس فرمود: آیا سخن خدا را نشنیده ای كه فرمود: «و عرش او بر آب بود»؟ بنابراین، «ابداع» به معنی آفرینش آغازین است كه بی سابقه مادّه و مدّت، و بدون نمونه و تقلید، صورت گرفته است و می نمایاند كه اصولِ عالَم، چون مادّه و زمان و مكان و طبیعت آسمان ها و زمین، پدیده هایی از مقوله «اَمْر» هستند كه بی واسطه و به اراده و فرمان خداوند، تحقّق یافته اند. علی(ع) فرمود:

اَلَّذی اِبتَدَعَ الْخَلْقَ عَلی غَیْرِ مِثال اِمْتَثَلَهُ وَ لا مِقدارٍ اِحْتَذی عَلَیْهِ، مِنْ خالِقٍ مَعْهُودٍ كانَ قَبْلَهُ. [7] او خداوندی است كه بدون صورت و مثالی كه از آن اقتباس كرده باشد، جهانیان را بیآفرید، و بدون سنجش و اندازه گیری مخلوقاتی كه آفریدگاری پیش از خلق جهان آفریده باشد؛ و خداوند عالم، از روی نمونه و مُدلی كه خالق و معبود سابق به كار برده، جهان را خلقت كرده و از آن تبعیّت كرده باشد.

و در سخن دیگر می فرماید:

مُبْتَدِعِ الْخَلائِقِ بِعِلْمِهِ، وَ مُنْشِئِهمْ بِحُكْمِهِ بِلا اقْتِداءٍ وَ لا تَعْلیمٍ، وَ لا اِحتذاءٍ لِمِثالِ صانِعٍ حَكیمٍ وَ لا اِصابَةِ خَطَأٍ وَ لا حَضْرَةِ مَلأٍ. [8] [خدای متعال] با دانش و آگاهی خود، ایجاد كننده آفریده هاست و با امر و فرمان خود، خلق كننده آنان است، در حالی كه نه پیروی از كسی كرده و نه آموزشی یافته، و نه بهره مند از نمونه صنعتِ كار دانا و دوراندیشی بوده؛ نه به خطا و اشتباهی برخورده و نه از حضور جماعتی، استفاده كرده است.

بنابراین، آفرینش كائنات، ابداعی است؛ یعنی هیچ سابقه هستی نداشته است. البته معنای ابداع آن نیست كه خداوند، عالم را از «عدم» پدید آورده است، یعنی هیچ گاه عدم، مادّه و موضوع جهان هستی نبوده است؛ چرا كه اولاً، عدم، چیزی نیست تا مادّه و موضوع عالم باشد. ثانیاً، آفرینش از عدم، مستلزم تناقض و امری محال است. بدین روی، دختر بزرگوار پیامبر(ص) نفرمود: «اِبْتَدَعَ الاَشْیاءَ مِنَ الْعَدَم». ابداع به معنای تصادف نیز نیست؛ چنانكه در تصادف برای موجود، سابقه وجودی نیست. همچنین در ابداع نیز سابقه وجودی برای حقیقت ابداع شده، وجود ندارد؛ زیرا تفارق امرِ ابداعی و تصادفی، در این است كه موجود ابداعی، بی سابقه علّت مادّی است؛ امّا موجود تصادفی، با اینكه معلول و حادث است، فاقد علّت فاعلی است.

بدیهی است كه تحقّق معلول، بدون علّت فاعلی، امری محال و ممتنع و غیرمعقول است و بر خلاف موجودی كه بی سابقه علّت مادّی پدید آمده باشد؛ اگرچه تصوّرش در قلمرو طبیعت تا حدودی دشوار است؛ ولی در عرصه جهان هستی، با اندك تأمّل و دقّت برای صاحبان اندیشه، پذیرش آن چندان دشوار نیست. زیرا اگر خداوند، آفرینش را در چیزی و یا از چیزی كه به عنوان موضوع و مادّه و ظرف و محل آفرینش است، آفریده بود، مستلزم تسلسل باطل می شد؛ چرا كه خود آن مادّه و ظرف و محل نیز محتاج و نیازمند مادّه و محل و موضوع دیگر می بود: «و هلّم جرّاً...». به همین جهت، فاطمه(س) نفرمود: «اِبتَدَعَ الاَشیاءَ مِنْ شی ءٍ»؛ بلكه معنای ابداع، مانند روشن شدن نور است در تاریكی. لذا تعبیر ظریف و دقیق «لا مِنْ شَی ءٍ كانَ قبلها» را آورده تا بدین محذورات، پاسخ گوید و به روشنی بفهماند كه آفرینش، نه تكرار یك عالم قبلی است چرا كه: لاتَكْرارَ فِی التَّجلِّی، و نه از روی نمونه و طرح و الگویی پیشین، ایجاد گشته، و نه در موضوع محلّی پرداخته شده است.


[1] مفردات، ص 111.

[2] سوره بقره، آيه 117؛ سوره انعام، آيه 101.

[3] سوره حديد، آيه 27.

[4] سوره انعام، آيه 14.

[5] دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج2، ص372 (واژه ابداع).

[6] الميزان، ج 1، ص 258.

[7] شرح نهج البلاغة، ابن ميثم، ج 2، ص 693، خطبه 88.

[8] شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 2، خطبه 233.